سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش

کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی ازپروانه ها یادی کنیم

کاش بخشی اززمان خویش را ، وقف قسمت کردن شادی کنیم

کاش وقتی آسمان بارانی است

اززلال چشمهایش ترشویم

وقت پاییزازهجوم دست باد ، کاش مثل پونه ها پرپر شویم

کاش وقتی چشم هایی ابریند ، به خود آیم وسپس کاری کنیم

ازنگاه زرد گلدانهایمان ، کاش با رغبت پرستاری کنیم

کاش دلتنگ شقایق ها شویم

با خدای یاس ها خلوت کنیم

کاش گاهی درمسیرزندگی ،باری ازدوش نگاهی کم کنیم

فاصله های میان خویش را ، با خطوط دوستی مبهم کنیم

کاش با چشمانمان عهدی کنیم ،وقتی ازاینجا به دریا می رویم

جای بازی با صدای موج ها ، درد های آبیش را بشنویم

کاش مثل آب ، مثل چشمه سار ، گونه نیلوفری را تر کنیم

ماهمه روزی ازاینجا می رویم ، کاش این پرواز را باور کنیم

کاش باحرفی که چندان سبز نیست ، قلب های نقره ای را نشکنیم

کاش هرشب با دو جرعه نور ماه ، چشم های خفته رارنگی کنیم

کاش بین ساکنان شهر عشق ، ردّ پای خویش راپیدا کنیم

کاش باالهام ازوجدان خویش ، یک گره از کار دلها وا کنیم

کاش رسم دوستی راساده تر ، مهربانتر ، آسمانی تر کنیم

کاش درنقاشی دیدارمان ، شوق ها راارغوانی تر کنیم

کاش اشکی قلب مان را بشکند ، بانگاه خسته ای ویران شویم

کاش وقتی شاپرک ها تشنه اند ، ما به جای ابر ها گریان شویم

کاش وقتی آرزویی می کنیم

از دل شفافمان هم رد کنیم

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد ، حرف های قلبمان را بشنود .